مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
یـا فـاطــمـه! تـجـلّـیِ انــوار کـبــریـا یا فـاطـمه! عـزیـزتـرین خـلـقتِ خـدا شکـر خـدا برای تو من خـادمی شدم دست خـودم نـبوده اگر فـاطـمی شدم نُطقم شکـسته نیست اگر پا شکـستهام از دردها به یُـمن دعـای تو رَسـتـهام در بیـن خـادمـان تو من دستِ آخـرم در حدّ وسـعِ خویش برای تو شاعرم بـانـو اگـر چه روسـیـهاَم از گـنـاههـا خـانـم! اگر چه گـمـشـدهام بـین راهها امّا به غـیـر تو نـزدم رو به زنـدگـی تسبـیحِ توست افـضلِ اعـمال بـنـدگی از ابر چـادرت بچکـد خـضرها بسی بیش از همه تویی که به فریاد میرسی «هذا محبُّ فاطـمه» سربـند انبـیاست ذات تو راز سرّی و پوشـیدۀ خداست کـیـفـیّـت قـدم زدنـت بـیـن کـوچـههـا معـلـوم میکـنـد که تویی معـدن حـیـا کیفـیّت حجاب تو در پیـش چشم کور معلوم میکند که تویی نورِ نـورِ نور کـم آوَرَد ز حـقّ ثـنـاگـویـیاَت زبـان الگو بگیرد از جَـنَمت صاحبالزّمان تو منحصر به فـردترین یار حـیدری تو اَقـرَب از همه به وجود پیـمـبـری مــزد رسـالـت نَـبـَـوی شـد مــودّتـت باشد بـهـای جـنّت الاَعـلـیٰ مـحـبّـتت پایم شکستهاست؛ امیدم به پای توست پا بر سرم گذار؛ وجودم برای توست ای کاش باشیام تو در این روزها نصیر امشب شفای نوکر خود از خدا بگیر |